تنها دلیل زندگی574 عارفانه های فلسفی
دلخسته را یاری بکن ای یاور و ای یار ما
دستی بگیر و سوی ما با مهر و عشق خود بیا
نگذار تا با خود روم خلوت کنم در گوشهای
چون نیست آزادی مرا از غصه و درد و بلا
ما مردگان عشق را دریاب ای معشوق ما
تنها برای قلب ما نور تو باشد رهنما
ظاهر تویی باطن تویی منظور تویی ناظر تویی
در کار خلقت بودهای از ابتدا تا انتها
صافی تویی صوفی تویی با جان و دل دیدم تو را
پر اشتیاق و با نیاز چشمم همه سوی شما
از هیچ مهرویی دلم نشنیده یک پاسخ مگر
آن کس که قلبش با تو بود ای خالق نور و ضیا
باقر چنین بیادعا حالا سروده شعر خود
از عشق تو دیوانه اوست از قلب او آید صدا
تنها تویی تنها تویی تنها دلیل زندگی
دلخسته را یاری بکن ای یاور و ای یار ما
دستی بگیر و سوی ما با مهر و عشق خود بیا
نگذار تا با خود روم خلوت کنم در گوشهای
چون نیست آزادی مرا از غصه و درد و بلا
ما مردگان عشق را دریاب ای معشوق ما
تنها برای قلب ما نور تو باشد رهنما
ظاهر تویی باطن تویی منظور تویی ناظر تویی
در کار خلقت بودهای از ابتدا تا انتها
صافی تویی صوفی تویی با جان و دل دیدم تو را
پر اشتیاق و با نیاز چشمم همه سوی شما
از هیچ مهرویی دلم نشنیده یک پاسخ مگر
آن کس که قلبش با تو بود ای خالق نور و ضیا
باقر چنین بیادعا حالا سروده شعر خود
از عشق تو دیوانه اوست از قلب او آید صدا
تنها تویی تنها تویی تنها دلیل زندگی
تنها دلیل شعر من تنها دلیل واژهها
#محمد_باقر_انصاری_دزفولی
درباره این سایت