محل تبلیغات شما
فصل هزار دردست عاشقانه  584
گشتی چرا مهاجر، رفتی تو از کرانه
سقفی به سر نباشد، ویران شد آشیانه
بی تو گذار شب ها، جان را کشیده آتش
تو دُردیِ که بودی، ای بی قرارِ مهوش
نه طاقت خودم هست، نه غیر تو عزیزم
جام شراب بی تو، در جان غم بریزم
هر روز از دل خود، گرد و غبار شستم
تو در میانه بودی، من از کنار شستم
غمنامه ی مرا کیست، با چشم تر بخواند
بر شعر دل نپیچد، با واژه ها بماند
با که بگویم این فصل، فصل بهار زردست
فصل خزان عمر و، فصل هزار دردست
شوق صدای تو در، مغزِ سرم دویده
دیوانه این دل من، جز تو کسی ندیده
نه هیچ کس نبوده، تنها در این هوایم
پیک نسیم آید، شوری دهد به نایم
گفتم اگر بیایی، جشن و سرور باشد
اما نیامدی غم، صدها کرور باشد
تنها وجود بافر، تنها تویی نگارم
ای رفته از برِ من، عمری  دگر ندارم
22/2/99
1.تو دُردیِ که بودی تو شراب که بودی چه کسی را مست می کردی؟
2کرور عدد بسیار زیاد

#م_ب_انصاری_دزفولی


تنهادلیل زندگی۵۷۴

باران..اجتماعی فرهنگی 578

قبلهء عشق...عاشقانه عارفانه .573

تو ,فصل ,بی ,دردست ,هزار ,دل ,فصل هزار ,هزار دردست ,تو دُردیِ ,دُردیِ که ,که بودی

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

utsaliten معرفی فیلم و سریال - هنرهفتم KMSU bumbriformdust رویه مارس۲ chadantdermy من و نـوشته هایم azarimaral2 لژیون مسافر مهدی پوستی snicunmelo