ای ساربان جانم عرفانه وعاشقانه 549
ای ساربانِ جانم ، آهسته ران زمانی
که آرامِ جان و دل را، نظر کنم به آنی
معبود من تویی تو، زیبا و دلربایی
پای تو را ببوسم، اکنون که در جوانی
مجنون تو منم من، چشمان تو مرا بس
من گشتهام زعشقت، مجنونِ استخوانی
دردی است در دل من، از یادگار عشقت
وقتی فرو نمودی ابروی آسمانی
هنگام طرح دستی، با خود نگفتی ای یار
دنبال یار بودم ، در این جهان فانی
دنبال شور بودم ، دنبال دوستی با
یک یار با وفا و یک عشق جاودانی
یک شب به بزم من آ، ای شادی دل من
مستی بده به باقر، در محفل نهانی
#م_ب_انصاری_دزفولی
درباره این سایت