محل تبلیغات شما
مرغ عشق .عاشقانه.عارفانه .580

من نمی دانم چرا او جان   ستانی  می کند
باغ دل را می برد خشک و خزانی می کند

گم شدم در جنگل چشمان زیبایش ولی
با تمام   دشمنانم   او تبانی    می کند

خسته از کار جهانم  ، خسته از این عاشقی
در غمم افکنده ، جانم روضه خوانی می کند

صد گنه بر من نوشته چون که عاشق بوده ام
چهره در   هم  می کشد   نامهربانی    می کند

من زهجرش جان و دل دادم ولی آن بی وفا
بر  سر خاک   مزارم     شادمانی   می کند

با تمام خستگی و  مردگی  من   زنده ام
عشق او در سینه ی من زندگانی می کند

عاشقم من عاشق دیدار آن مهروی خود
مرغ عشقش در وجودم خون فشانی می کند
 
#محمد_باقر_انصاری_دزفولی  

تنهادلیل زندگی۵۷۴

باران..اجتماعی فرهنگی 578

قبلهء عشق...عاشقانه عارفانه .573

کند ,مرغ ,عشق ,ولی ,خسته ,، ,می کند ,مرغ عشق ,عارفانه 580 ,خسته از ,عاشقانه عارفانه

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

دلووان رمان | دانلود رمان عاشقانه sparbaclica خستم خسته Freddy's notes Jaime's collection واژه های از جنس آسمان وبلاگ همسفر سمیه طبیعت portiostapin