مشکن دلیاجتماعی فلسفی577
گر که تو خواهی فلاح ، ره سفر اولیاست
ور که تو خواهی عذاب، کار تو با اشقیاست
محتسب و شیخ ما ، خادم دوزخ شدند
چون که عباداتشان، جمله دروغ و ریاست
ور که تو خواهی عذاب، کار تو با اشقیاست
محتسب و شیخ ما ، خادم دوزخ شدند
چون که عباداتشان، جمله دروغ و ریاست
در دل تو عاشقی است ، راه خرابات گیر
شب به فغان و سحر، وقت اذان و دعاست
شب به فغان و سحر، وقت اذان و دعاست
در سر خود کاسهای ، از می اعلا بریز
در پی این نکته باش، حرف کلام و حراست
در پی این نکته باش، حرف کلام و حراست
عیش طرب بود و پیر، گفت مرا آرزوست
در طلب عارضت، پردهی شرم و حیاست
در طلب عارضت، پردهی شرم و حیاست
گفت که مشکن دلی ، کز ستم روزگار
کار به پایان رسید، خانهی دل در عزاست
22/8/98
#محمد_باقر_انصاری_دزفولی
کار به پایان رسید، خانهی دل در عزاست
22/8/98
#محمد_باقر_انصاری_دزفولی
درباره این سایت